گاهی اوقات آدم که یک کتاب جدید رو شروع میکنه با خودش میگه چرا من زودتر سر این کتاب نرفتم. امروز بعد از خوندن سومین بخش از کتاب زمین انسان‌ها، بغض کردم که چی باعث شد که این کتاب رو بعد از خریدنش مدتها بزارم در قفسه کتاب و به سراغش نرم، یا اینکه چرا این کتاب رو سالها قبل تر از این ندیدم. با این حال میدونم اگه قرار بود این کتاب رو ۴ سال یا ۵ سال قبلتر از این میخوندم. جملاتش اینقدر تاثیرگذار تر نمیشد. مطمئنا نگاهی که امروز نسبت به زندگیم دارم باعث شده تا بتونم با تک تک جملات کتاب ارتباط برقرار کنم. همچنین شک دارم اگه اون موقع میتونستم جذابیت ترجمه زمین انسان‌ها رو که استاد سروش حبیبی انجام دادن درک کنم. با اینکه نخوندنش حسرت زیادی برام داره اما خوشحالم که الان میتونم بخونمش و شیرینی‌های متن و احساسات نویسنده رو درک کنم.